“خود” ، ریشه دیالکتیک است. همانگونه که در کارت های تاروت از کارت شماره 15 تا 6 دوگانگی و دیالکتیک ظهور میکند که با جنسیت و منیت همراه است و در کارت ۶ آخرین مرحله دوگانگی و دیالکتیک ظهور و بروز دارد. “خود” تجلی من و غیر من است “خود” و غیر “خود”! و این دوگانگی، بنیادین است. این مرکز آگاهی که همان جهل است مرکز و سرچشمه ظلمات است. “خود” بر اساس مرز هاست و این هستی را دو قسمت می نماید. “خود” و غیر “خود”! ریشه “خود” واژه است ، لذا دنیای “خود” واژگون است ، متضاد است ولی هستی تضادی ندارد ، لذا این معانی در “خود” است . معنا از “خود” است ، در جدایی است . جدایی ناشی از “خود” است ، ناشی از ایجاد مرز است ، مرز ایجاد می نماید، مرزها جدا میکنند، جدایی ها تضاد ایجاد می کنند و تضادها شناخت به بار میآورند. شناخت ، تشخیص ایجاد می کند، تشخیص مرز ایجاد می نماید و این دور “خود” را متورم و متورم تر می نماید. تضادها ، ریشه دیالکتیک است دیالکتیک دروغین است و حکمت ! حکمت و آگاهی دروغین از دیالکتیک است ، از تضادهاست در حالی که آگاهی حقیقی از روح است و ناشی از یکی شدن ، و نه از جدایی! روح مظهر توحید و اتحاد و یکی شدن با کل هستی است. دیالکتیک چون دروغین است، کارکردش هم دروغین است . یعنی اگر دنبال حکمت بروید جهل نصیبت است. اگر دنبال عشق بروی شهوت! اگر دنبال سلامت بروی بیماری، و چنانچه دنبال بلا بروی نعمت ، دنبال سختی بروی آسایش نصیبت میگردد. هر چه را بخواهی برعکس آن نصیبت میگردد ، زیرا خواستن از “خود” است و “خود” دروغین است ، واژگون است . آنچه “خود” بخواهد و بپسندد با هر ظاهر نیک و خوبی که باشد، آن خواسته شر و بد است. لذا از “خود” بر گذشتن و پا روی “خود” گذاشتن ریشه رشد و بازگشت است. ارتباط دارای من، تو و "او" است. "او" روح حاکم بر ارتباط است."او" نیت است." او" یا این دایره را محدود در تن میکند که حاصل اش سیاهی و ظلمات است و یا این دایره را در روح و سیع میگرداند که حاصل اش نور است. من و “خود” بر مبنای تحدید و ایجاد مرزها و دیوارهاست که وجود دارد ، لذا آنچه که این محدوده را وسیع می گرداند، مبارک است و پاداش دارد و این از “خود” بر گذشتن است. هر کس که این مرزها را جابجا نماید مستحق پاداش است، لیکن از نظر من و “خود” این کسی که مرزهای مرا نادیده گرفته است ، دشمن و رقیب محسوب میگردد. تن نیز دارای محدودیت است و تظاهر فیزیکی و مادی من است، لذا صلب است . لیکن برای کسی که من اش صلب و غیر قابل انعطاف نیست تنش نیز سخت و صلب نیست . توجه به تن و تایید آن و ستایش آن همگی در زمره منیت و صلبیت است ، به جای آن، توجه به حس و فکر موجب گسترش من و تغییراتی در تن می گردد .
راه معنویت در تمرینات کشف “خود حقیقی” است و توجه به “خود” ، مثل انواع تمرکز ها و تمرین ها، راهگشای معنویت نیست بلکه فراتر رفتن از “خود” و نیکی به دیگران و کمک رساندن به دیگران ، اصل است ، لذا معنویت و درک و آگاهی نیاز به سوخت دارد و سوخت آن کمک به دیگران و بر گذشتن از “خود” است که شناخت و رشد میآورد و موجبات کشف "من" حقیقی که منان است و خداست میگردد.
برچسب : نویسنده : 8salek72 بازدید : 117